داستان یک شمشیرزن حرفهای و افسانهای به نام کنشین هیمورا است که مدتی است شمشیربازی را کنار گذاشته و سعی میکند با کائورو کامیا که یک مدرسه شمشیربازی را در دهکده اداره میکند، زندگی آرامی داشته باشد. اما ناگهان اتفاقی میافتد که کنشین تصمیمش عوض میشود. وقتی که رستوران مورد علاقه او تخریب میشود، کنشین با یک یادداشت از جونچو مواجه میشود که باید دوباره وارد میدان شود.